یه روز جمعه تو کافه نشسته بودم

و مشغول خوردن یک گیلاس مشروب بودم

که خانم جوونی قدم زنان وارد شد

چیزی نموده بود که برقش کورم کنه

 

چشمهای آبی و درخشانی داشت

و پاهاش کشیده و ظریف بودن

درمقیاس یک تا ده ،

بهش نمره نه دادم.

 

خب، تو مقیاس من

می دونی ، دهی وجود نداره .

نه ، تقریبا بیشترین نمره ایه که

یه نفر می تونه کسب کنه .

 

بنابراین یه لبخند کوچولو بهش زدم،

اما اون حتی بهم نگاه هم نکرد ،

بنابراین در زمینه هوش و قضاوت خوب

باید بهش نمره سه می دادم.

 

گفتم هی ، خوشگله

بنظر میرسه که شایسته نمره هشت باشی .

تو و من می تونیم هیجده بشیم..........

اگه کلت درست کار کنه .

 

زیرو بالای هیکل بدون ایرادم رو وراندازکرد،

بعد این جملات رو گفت

که معز بی نقصم رو آتش زد

 

گفت ، خب ، خب ، بازهم یکی دیگه

از مردهای مغروری که

به همه زنها از یک تا ده نمره می دن.

 

و توبه من هشت دادی

خیلی خوبه ، سخاوتمندانه رفتار کردی.

خب ، حالا بیا ببینیم

من ، به تو چند می دم.

از اونجا که با چرب زبونی و این اعداد بی مزه

سراغم اومدی

خب ، چون از روشت خنده م می گیره

بهش نمره پنج می دم.

 

اون هم باید ماشینت باشه

که کنار خیابون پارکه

اون ماشین قدیمی

سه و یک سوم نمره برات کسب می کنه .

 

حالا برای هیکلت

فکر میکنم کمتراز پنج بگیره

البته بجز شکم بشکه ت ....

که بهش نمره ده می دم ...به خاطر اندازه ش.

 

گفتن اینکه اون لبخند کوچولوت

چقدر می ارزه مشکله

بهش نمره شش می دم ....

می تونستی پیش دندونپزشک بری و یه کارهایی بکنی

 

اما راه رفتن و باد به غبغب انداختن خروس وارته

که واقعا به خنده م میندازه

این کارت ممکنه از نظر این مرغهای دهاتی ده بگیره

اما نظر من سه و نیمه

 

حالا که تفریقها انجام شده

چیز زیادی برای جمع زدن نمونده

اما از اونجایی که صفری وجود نداره

بهت نمره یک می دم .

 

بعدش قدم زنان بیرون رفت

درحالیکه از همه طرف

همه اون کافه نشین های لعنتی می خندیدن

هی ، شل ، چی به سر نهت اومد؟؟؟؟

 

گفتم (نه ؟)

وای ، به محض اینکه شروع به حرف زدن کرد، فهمیدم

اون نابکار بد دهن اصلا کلاس نداره ....

دو هم به زور بهش دادم.

 

آره ، مهم نیست اولش چقدر خوب به نظر برسن

بالاخره عیبهای تو همشون هست

به همین خاطره که در مقیاس ده تا یک

رفیق ....دهی وجود نداره .